معناي رسيدن نامه عمل از سمت راست و چپ
آياتي در قرآن مجيد داريم كه دلالت دارد بر آنكه بعضي از افراد، نامه عملشان از سمت راست و دستهاي نامه عملشان از سمت چپ مي باشد.
يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَي مِنكُمْ خَافِيَةٌ * فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَـٰبَهُ و بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَآؤُمُ اقْرَؤُاْ كَتَـٰبِيَهْ * إنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَـٰقٍ حَسَابِيَةً * فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ * قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ * كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئًٓا بِمَآ أَسْلَفْتُمْ فِي الايَّامِ الْخَالِيَةِ * وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَـٰبَهُ و بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَـٰلَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَـٰبِيَهْ * وَ لَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ * يَـٰلَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ * مَآ أَغْنَي عَنِّي مَالِيَهْ * هَلَكَ عَنّيً سُلْطَـٰنِيَهً.
رسيدن نامه عمل از طرف راست وچپ
چون يكي از مقامات عالم قيامت عالم عَرْض است؛ انسان را به پيشگاه خداوند عزّوجلّ عرضه مي دارند. «آن روزي است كه جملگي شما عرضه داشته مي شويد و هيچ عملي و كاري از اسرار و پنهانيهاي شما پنهان نخواهد ماند. امّا آن كسيكه به سبب راست او نامۀ عملش داده شود، آنقدر مبتهج و مسرور و خوشحال است كه پيوسته صدا مي زند: اي مردم بيائيد جمع شويد و نامه عمل مرا بخوانيد! من به چنين روز حساب و جزائي اعتقاد و ايمان داشتم! چنين كسي پيوسته در عيش و زندگي دل پسند و خوشايند، متنعّم است و در بهشتهاي عالي مرتبه و رفيع الدّرجه زيست مي كند؛ آن بهشتهائي كه ميوههايش نزديك و در دسترس است. و به آنان چنين خطاب مي شود كه: بخوريد و بياشاميد گوارا باد بر شما اين نعمتهاي خداوندي كه به شما در مقابل آن أعمالي كه در دنيا انجام داديد و سابقاً براي ما فرستادهايد ارزاني داشته است.
(در آن ايّامي كه گذشت و سپري شد. در آن ايّامي كه متمرّدين و منكرين چنان ميپنداشتند كه تُو پُر است ولي خالي شد؛ از همۀ محتويات خالي شد؛ از شما و از همه آنان خالي شد و آن ايّام ظرفي بود براي تربيت و تكامل شما! آن ايّام شما را خالي كرد و به چنين مقام و موقفي فرستاد. گوارا باد بر شما كه بيدار بوديد! و در آن زمان، بدان زمان و زمانه، بدان ظرف و مظروف دل نبستيد! و خود را براي كوچ كردن و بار سفر بستن به اين منزلگاه تُو پُر و پر محتوي آماده نموديد!)
و امّا آن كسي كه نامه عملش به سبب چپ او داده شود با نهايت شرمساري و سرافكندگي و ذلّت مي گويد: ايكاش نامه عمل من به من داده نشده بود! ايكاش من از حساب و كتاب خود اطّلاع پيدا نمي كردم و از سرگذشت خود چيزي نميفهميدم! ايكاش حكم خدا مي رسيد و نابودي و نيستي، مرا در كام خود فرو مي برد و اثري از من باقي نميگذاشت، و من خود را در چنين مقام و موقفي نمي ديدم! اي داد كه مالي را كه جمع كردم و اندوختم به كار من نيامد و دستي از من نگرفت و مرا بينياز ننمود؛ قدرت و سلطنت من نيز تباه شد و توانائي و اقتدار من دستخوش نابودي و هلاكت قرار گرفت.»
يمين و شمال را در لغت به دو طرف انسان كه قويّ و ضعيف هستند مي گويند؛ يا به دو دست كه در جانب قوّت و جانب ضعف قرار دارد؛ و يا به طرف سعادت و نيكبختي و طرف شقاوت و بدبختي اطلاق ميكنند.
ولي در اين آيات مسلّماً مراد از يمين و شمال همان ناحيه سعادت و كاميابي، و ناحيه شقاوت و خسران و محروميّت است. و چون در لغت عرب به راست و يمين تقأُّل به امور خيرات و مبرّات و سعادت و عافيت و رحمت ميزنند و راست را به فال نيك مي گيرد، و به چپ و شمال تشأُّم به امور كدورت آميز و نكبت بار و ذلّتآور مي زنند و چپ را به فال بد مي گيرند؛ بنابراين يمين و شمال كنايه از دو ناحيه سعادت و شقاوت استعمال شده است. يعني نامه عمل از ناحيه سعادت و رحمت و عافيت و سلامت، و يا از ناحيه شقاوت و نكبت و مذلّت به آنها مي رسد.
بسياري از محدّثين و اهل تفسير، يمين و شمال را در اين آيات به معناي دست راست و دست چپ گرفتهاند و گفتهاند كه: مراد اينست كه نامه عمل به دست راست بهشتيان و به دست چپ دوزخيان داده مي شود؛ و اين معني از چند جهت درست نيست، زيرا:
نامۀ عمل حقائق اعماليست كه انسان در دنيا انجام داده است. و رسيدن به نامه عمل عبارتست از سيطره روحيّه انسان بعد از فنآء في الله به بقآء بالله، در حالت بقاء؛ آن سيطره و احاطهاي كه بر عالم كثرت پيدا مي كند و بر تمام موجوديّت خود در دنيا با تمام اخلاق و ملكات و افعال و كرداري كه ظاهراً و باطناً بجا ميآورده است، بر تمام آنها مسلّط مي شود و مُسيطر و مُهيمن مي گردد، و جملۀ آنها در برابر او محسوس و ملموس و ممسوس و مشهود مي گردند؛ بلكه اصولاً خود را وجدان مي كند و مييابد كه دارد اين كارها را انجام مي دهد. بنابراين، نامه عمل أصلاً بدست نمي رسد؛ رسيدن نامه عمل همانطور كه آيات قرآن بيان ميدارد: لَيُوَفِيَّنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ، بطور كامل و شامل به هر نفسي از نفوس، أعمالي را كه در دنيا انجام داده با تمام خصوصيّات وارد كردن و خوراندن و إشباع كردن است؛ يعني به هر نفسي عملي را كه انجام داده است به نحو كامل مي رسد و از آن عمل سير و سيراب مي شود و خودش را واجد آن كردار مييابد.
پس اين اصلاً ربطي به دست ندارد، اعمالي كه انسان انجام داده، در دنيا چشم بوده است، عمل چشم را به دست نمي دهند، عمل گوش و زبان را به دست نمي دهند، عمل پا را به دست نمي دهند.
ثانياً آيه ميفرمايد: وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَـٰبَهُ بِيَمِينِهِ. «باء» باء سببيّت است، يعني نامه عمل به سبب جانب راست به او داده شد، نميفرمايد: وَ أَمَّا مَنْ اُوتيَ كِتابَهُ لِيَمينِهِ. اگر با «لام» آورده مي شد معنايش اين بود كه نامه عمل را در دست راستش مي گذاشتند.
باء سببيّت براي توسّط و توسيط است. يعني آن كساني كه نامه عمل بوسيله و به توسّط و به سبب طرف راست كه كنايه از همان ناحيۀ سعادت است به آنها مي رسد؛ و آن كساني كه نامه عمل بوسيله و به توسّط و به سبب جانب چپ كه اشاره به همان ناحيه شقاوت است به آنها مي رسد؛ نه به دست راست و به دست چپ.
منبع: http://www.porseman.org/q/show.aspx?id=99270 به صورت مختصر